زندگينامه مرتضي سلطاني كارآفرين برتر سال ۹۱ |
مرتضي سلطانی، بنیانگذار گروه صنعتی و پژوهشی زر و خالق برندهای معتبری چون زر ماکارون است.
خلاقیت: مرتضی سلطانی یکی از نمونه های مثالی مردان خودساخته این سرزمین است و البته، خطه مرکزی ایران زمین در طول تاریخ، فرزندان بزرگ و خودساخته معروفی را معرفی کرده که از آن جمله می توان به بزرگانی چون امبیرکبیر، پرفسور حسابی و دکتر قریب و دیگر بزرگان این سرزمین اشاره کرد.
او سختی های فراوانی کشید اما در دامن پاک مادری پرورش یافت که در دل آن رنج طاقت سوز، انسانی مستقل و متکی به نفس را پرورد که پله های ترقی را یکی یکی طی کرد و به موفقیت رسید.
حالا او از آن سال های رنج و صد البته فروغ نگاه مهربان و نجیب مادر یاد می کند و بعد به جایی در بیست سال بعد می رسد که او صاحب یک برند بزرگ معروفی شده است و به پاس آن رنج ها، به نام مادرش در زادگاهش بیمارستانی می سازد.
این گفت و گو مروری است بر زندگی نامه و دیدگاه های مرتضی سلطانی، که به «سیمرغ صنعت ایران» مشهور است. مردی با اندیشه ای که انسان را به انسانیت می شناسد، به فضیلت ارج می نهد، آدمیت را در انسانیت می داند و رو به سوی افق های جهانی دارد.
سلطانی، بنیانگذار گروه صنعتی و پژوهشی زر و خالق برندهای معتبری چون زر ماکارون… است اما معتقد است که هرچه هست، هنوز کمترین است. از کودکی شان شروع کردیم تا وقتی تلاش آن جوان کم سن، بعد از سال ها زحمت، تحصیل و کار بی وقفه به ثمر نشست و مرتضی سلطانی توانست اولین گام خود را در مسیر آنچه که می خواست با موفقیت بردارد. راهی که با تاسیس کارخانه های ماشین سازی، قالب سازی، نورد لوله سرد، آرد و ماکارونی کماکان ادامه دارد.
مرتضی سلطانی، امروز، یک کارآفرین مطرح، یک صنعتگر موفق، یک صادرکننده نمونه و یک مدیر برتر است. او متواضعانه خود را سرباز صنعت سرزمینش می داند.
مرتضی سلطانی چشمانی الماس گونه، بشاش و نافذ دارد که از عمق نگاهش، صلابت و ایستادگی را می توان نظاره کرد. به دیدارش رفتیم تا بدانیم داستان فرهیختگی این الماس چگونه بوده و او از کجا آمده و چگونه به اینجا رسیده است؟
*جناب آقای سلطانی. می خواهیم داستان زندگی و موفقیت شما را بررسی کنیم و چه بهتر که از همان ابتدا شروع کنیم. شما متولد چه سالی هستید و زمان کودکی تان چگونه است؟
من در سال ۱۳۴۰ به دنیا آمدم. مادرم، همسر دوم پدر بود. پدر از همسری دیگر ۸ فرزند اشت و مادرم که بعد از فوت همسر اول به ناچار با پدر ازدواج کرده بود، باید بار زندگی و تربیت ۳ فرزند یتیم دیگرش را هم به دوش می کشید. آغاز کودکی من، در محرومیت از حداقل های زندگی سپری شد. اما این تنها مشکل نبود، تقدیر، محبت واقعی پدر را نیز از من سلب کرد و حتی مرا مجبور ساخت در همان دوره کودکی، زمانی را از مهر مادری دور باشم. سرما، تنهایی، گرسنگی و بی محبتی، تمام چیزهایی بودند که در آن دوران، همراه من بودند…»
*خیلی از مردان بزرگی که بعدا پله های ترقی را طی کردند، در شرایط سخت بودند. شما هم با این شرایط سخت که در کودکی داشتید، توانستید به موفقیت امروزتان دست پیدا کنید.
من هم با افتخار تمام از روزهای سیاهی که پشت سر گذاشته ام یاد می کنم چون معتقدم اگر بتوان در چنین شرایط سختی، شرافت و عزت نفس را حفظ کرده و با تازیانه های بی رحم زندگی، خود را برای آینده ای درخشان آماده کرد، پس می توان آن دوران را با احساس افتخار یاد کرد.
من کودک دل شکسته و تنهایی بودم که برای زنده ماندن تلاش می کردم. تلاشی سخت و طاقت فرسا… روزهای پنجشنبه و جمعه به گورستان می رفتم تا شاید با شستن قبرها، اندک درآمدی به دست آورم و کمک خرجی برای مادر باشم با پای برهنه در خاک و گل می دویدم و با سطلی پر از آب در دستم، سنگ قبرها را می شستم…
آب از روی سنگ تا روی خاک های جلوی پایم سر ریز شد. گل لای انگشتان پایم لغزید و چشم به دستان پیرمردی داشتم که آرام آرام، سنگ قبر عزیز از دست رفته اش را نوازش می کرد. منتظر بودم پولم را بدهد تا بروم و قبر دیگری را بشویم.
چشمان آن پیرمرد به پاهایم دوخته شد… و من پاهایم را محکم تر در خاک فرو کردم… و او با تاسفی عمیق، زمزمه کرد: وای بر من، وای بر ما… آن مرد مهربان مرا با خود برد و کفشی پلاستیکی برایم خرید. هدیه ای ارزشمند برای کودکی تنها، … این کفش ها هنوز از بهترین خاطرات و ارزشمندترین دارایی های من هستند.
*بسیار تاثیرگذار بود. گویا کودکی شما سرشار از تمامی ملالت هایی است که شاید بتوان آنها را فقط در داستان ها و کتاب ها جست و جو کرد. درست مثل داستان ها. پر از تلخی و رنج.
بله. البته در آن سن و سال من هم دنیایی از آرزوهای قشنگ داشتم، مثل آرزوی همه بچه های هم سن و سال خودم، هرچند متفاوت از آنها زندگی می گذراندم. البته آسمان زندگی من بی فروغ نبود چشمان مادری مهربان، چون ستارگان تابنده، شب های تاریک مرا روشن می کرد و بارقه های امید را در دلم زنده نگه می داشت. در دنیای واقعی چیزی جز فقر و سرما در کنارم نبود و هیچ کجا، آغوش گرمی به استقبالم نمی آمد، اما همیشه در کنارم مادری بود که به من درس «آدم بودن» را عاشقانه می آموخت…
*مادرتان هم که رنج مضاعف می کشید. با سه فرزند همسر مردی شده بود که هشت فرزند دیگر داشت و شرایط زندگی تان هم که سخت بود.
بله. شرایط زندگی سخت بود و مادر من، نمونه یک زن مظلوم و نجیب ایرانی بود. او زنی روستایی بود که با مناعت طبع و پاکیزگی فکر و روان خود، من را برای درست زندگی کردن و آدم بودن راهنمایی می کرد. مادر هرچند سواد نداشت، اما به دانش آموختن بچه هایش توجه زیادی داشت و برای موفقیت فرزندانش با تمام توان خود در برابر سختی های زندگی ایستادگی کرد و بالاخره موفق شد مرا در سن ۷ سالگی به مدرسه بفرستد. هرچند این کارش باعث تشدید تمامی مشکلات روزافزون زندگی مان شد اما این زن فداکار و نجیب برای بهروزی من، این ایثار را به جان پذیرا شد. مادر همیشه در حال کار بود تا بتواند بچه هایش را با عزت نفس و سالم بزرگ کند.
*خیلی از مادران برای موفقیت فرزندان خود فداکاری می کنند ولی مادر شما روایتگر و نمونه زیباترین بخش های مهر مادری بود.
همین طور است. با همه این سختی ها زندگی با مناعت و مهر مادرم گذشت و البته همه سختی اش در نبود نان و سرپناه نبود. یاد گرفته بودم آنها را تحمل کنم. یاد گرفته بودم با کار مداوم تکه نا نی داشته باشم، لباسی که بشود فقط سرما را با آن تاب آورد و اتاقکی تا خستگی هایم را فرو نشانم. اما با نگاه ها، حرف ها، کنایه ها و بی محبتی ها چه باید می کردم؟ ولی باز این مادر بود که مرهمی برای دل شکسته کودکش بود.
*آیا این مادر مهربان و فداکار سال های بعد شاهد موفقیت های شما بود؟
مادر در سال ۱۳۸۴ با مرگ خود مرا تنها گذاشت. او پشت گرمی روزها و شب هایم در جاده پر فراز و نشیب زندگی ام بود. اما امروز خوشحالم که خداوند این توفیق را به من داد که توانستم بعد از آن سال های سخت و جانکاه، چند صباحی را برای آن مادر نمونه، آسایشی فراهم کنم.
هرچند که دیدن موفقیت های من او را بیش از هر خبری دیگر، خوشحال می کرد. اگر موفقیتی دارم، حاصل فداکاری های آن زن شایسته است که برای تحصیل من از جان مایه گذاشت. به یمن تمام ایثارهای او و به حول و قوه الهی، بیمارستانی در زادگاه آن بانوی بزرگوار احداث کرده ام که در راه خدمت به محرومان باشد. آن بیمارستان به یادبود مادرم، «مرحومه ام لیلا امینی» نام گذاری شده است. تمام افتخار و ارزش هایم در آن ۷ سال اول زندگی ام است و این واقعیتی است که همیشه به آن مفتخر خواهم ماند.»
اولین کار صنعتی
*آنها که شما را از نزدیک می شناسند می دانند پشتکار تمام زندگی شما را تشکیل می داد، خستگی برایتان معنایی نداشت، هدفی بزرگ و انگیزه ای قوی داشتید و تنها معنی زندگی شما در تلاش و سخت کوشی خلاصه می شد و در گفت و گویی گفته اید در دوران نوجوانی هم ابایی نداشتید که با واکس زدن کفش مردم، درآمدی حلال به دست آورید.
«… کالسکه ای داشتم با واکس های رنگارنگ و مشتری هایی که براقی کفش شان را به دستان من می سپردند. همیشه از خواندن سرگذشت آدم هایی که با ایجاد اشتغال به نوعی در چرخیدن چرخ صنعت و تولید این کشور سهم داشتند، لذت می بردم. داستان زندگی کسانی را خوانده بودم که توانسته بودند با همت عالی خویش، منشاء تحولات بزرگی در کشور باشند. من با الهام از آنان، می خواستم روزی هم چون آنها، در صنعت سرزمینم تاثیرگذار باشم و در خود توان آن را می دیدم…
درسی که از آن پیرمرد گرفتم
*از کی کسب و کار جدی تر را شروع کردید؟
در ابتدای جوانی، اولین تجربه خود را در کسب و کار جدی به دست آوردم و مشغول فرش فروشی شدم اما فرش فروشی آنی نبود که بتواند روح پرخروش مرا راضی کند. می خواستم وارد فضای تولید و صنعت بشوم. به اتفاق چند دوست، واحد تراشکاری ای را راه اندازی کردیم و این اولین تجربه به من می آموزاند که برای موفقیتی بیشتر باید به کار گروهی اعتماد کرد. در آن روزها با گروهی آشنا شدم که پیمانکاری پوشش سوله را انجام می دادند. در این کار وارد شدم اما سوالی مهم، ذهن کنجکاو مرا به خود درگیر ساخته بود.. سوال من این بود: «ما چه چیزی را پوشش می دهیم؟»… پیدا کردن پاسخ به این سوال زندگی مرا تغییر داد… در جست و جوی پاسخ، به سوله رسیدم و تلاش کردم فن آوری آن را بیاموزم و در نهایت به خود گفتم: «پوشش را ول کن، به سراغ سوله سازی برو…»
*آیا این امکان را داشتید که این کار را انجام دهید و وارد این کار شوید؟
راحت نبود چون من یک جوان کم سن و بی تجربه بودم و بنابراین دنبال این بودم که ببینم چگونه می توانم این کار را آغاز کنم. به همین خاطر، به همراه چند دوست، تمام توان خود را جمع کردیم و برای دریافت موافقت اصولی به اداره صنایع اراک رفتیم…
سال ۵۹ بود، هنوز قم بخشی از استان تهران به شمار می رفت. به تصور اینکه نمی توان در حریم ۱۲۰ کیلومتری تهران، کارگاهی احداث کرد، زمینی را در مامونیه زرند ساوه مهیا کردیم، بعد به سراغ گرفتن موافقت اصولی رفتم…
*مسوولان وقت به شما که یک جوان کم تجربه بودید، اجازه می دادند؟
مدیرکل صنایع استان مرکزی به جدیت با درخواست سوله سازی من مخالفت کرد… هرچه تلاش کردم راه به جایی نبردم. شش ماه گذشت و مایوس رو به تهران گذاشتم. عنایات الهی بار دیگر مرا مورد لطف خود قرار داد. در بین راه تصمیم گرفتم به دوستانم، آن خبر ناگوار را بدهم. پس به اولین دفتر مخابراتی که رسیدم، توقف کردم… آنجا روستایی بود به نام ابراهیم آباد در نزدیکی سه راه سلفچگان. تلفن خراب بود و می باید معطل می ماندم… پیرمرد مسوول آن، زمانی که تب و تاب مرا دید، پرسید: چه شده است که اینگونه بی تابی؟ و من ماجرای شش ماه دوندگی بی حاصل را تعریف کردم و آن مرد هم داستان ابراهیم آباد و تلاش ۳۰ ساله ابراهیم نامی برای احداث قنات را تعریف کرد و گفت که چگونه آن مرد موفق شده است… و من درسی دیگر آموختم… هیچگاه برای رسیدن به هدفی که به آن ایمان دارم، مایوس نشوم. حتی اگر مجبور باشم ۳۰ سال تلاش کنم.
قطعا ملاقات من با آن پیرمرد، موهبتی الهی بود… بلافاصله برگشتم و با انگیزه ای مضاعف چنان کارم را پیگیری کردم تا بالاخره موافقت اصولی تاسیس کارخانه سوله سازی را دریافت کردم…
صنعت فضیلت مدار و انسان محور
*شما یک کارآفرین و صنعت گر با سابقه هستید. از نظر شما، کشور ما چه ظرفیت هایی برای پیشرفت دارد و چگونه می توان به اعتلای این کشور کمک کرد؟
ایران دارای مزیت های فراوان و منحصر به فردی است که در صورت توجه دقیق، مدیریت صحیح و اعتماد به توان و دانش ایرانی، این قابلیت وجود دارد که توان بالقوه به بالفعل تبدیل شده و تا جایی پیش رود که این سرزمین به عنوان یکی از بزرگترین کشورهای تولیدکننده به ویژه در صنعت غذا به شمار آید.
کشور ما، از زمین های مستعد فراوان همراه با آب و هوای مساعد برای تولید انواع محصولات پایه در کشاورزی و صنایع غذایی برخوردار است. در عین حال نیروهای انسانی جوان، متعهد، با انگیزه و دانش محوری دارد که دسترسی کاملی به دانش روز و فن آوری های نوین در حوزه دارند. از سوی دیگر به دلیل موقعیت استراتژیک ایران در مسیر ترانزیت جهانی، در اختیار داشتن خطوط ساحلی زیاد به آب های آزاد در خلیج فارس و دریای عمان، داشتن خطوط ریلی سراسری که قادر به پیوند کشورهای شمالی و CIS به شاهراه های تجارت جهانی است، این سرزمین را در وضعیتی آرمانی قرار داده است.
این در شرایطی است که در صورت توجه بیش از پیش به این مزیت ها و هدایت سرمایه های کشور به ویژه در بخش خصوصی می توان ضمن افزایش تولید داخل غذا و تامین نیازهای بازار داخلی گسترده، پا به عرصه های جهانی گذاشت و هم در جهت تحقق توسعه پایدار عمل کرد و هم باعث افزایش رفاه داخلی شد.
*براساس این توانایی ها و امکانات، اصول فعالیت های مجموعه صنعتی و تولیدی شما چیست؟
ما محورهای اساسی فعالیت مجموعه صنعتی و تولیدی خود را بر اصول «مزیت شناسی»، «کار تیمی»، «تولید صادرات محور»، «جوان گرایی»، «دانش محوری» و «خرد جمعی» استوار کرده ایم و با اعتماد به نفس نیروی انسانی در کسب و کار فضیلت مدار انسان محور، تاکیدی دوچندان داریم، از این رو با اعتماد به مدیران و کارشناسان ایرانی، مدیریت را از مالکیت جدا کرده ایم و خوشبختانه و به حول و قوه الهی، نتیجه مبارک این اعتماد، ظهور برندهای معتبری چون زر ماکارون است.
از دیدگاه اینجانب، یک کسب و کار موفق و یک صنعت پویا و تحول خواه، همواره رو به توسعه است بدین جهت با بهره گیری از مزیت های این سرزمین و با تاکید بر محورهای اساسی مدیریت گروه گام بلندی را در تحقق برنامه هایمان برداشته ایم و آن احداث بزرگترین مجتمع فرآوری عمیق غلات در کشور با ظرفیت ۴ میلیون تن در سال همراه با تولید ده ها محصول مختلف و متنوع بر پایه غلات است. مهمترین نقطه قوت این مجموعه جدید، تماس مستقیم با شبکه ریلی سراسری است که قادر است ضمن کاهش قیمت تمام شده، سرعت انتقال و ورود به بازارهای صادراتی را برای محصولات آن فراهم شد.
بینش انسان محورانه گروه باعث شده تا که به منظور تربیت نیروهای انسانی مجرب و دانش بنیان، مرکز آموزش عالی علمی و کاربردی نیز در جوار واحدهای صنعتی آن تاسیس شود که با جذب ۲۰۰ نفر دانشجو کار خود را در سال تحصیلی ۹۰-۸۹ آغاز کرده است که بی شک با اتمام مراحل آموزش ایشان، نیروهای تازه نفس، آموزش دیده و کارای بیشتری به جامعه صنعت غذای کشور تزریق خواهند شد.
سرمایه یک نهاد تولیدی، پول نیست
*آنچه از صحبت های شما متوجه شدم این است که خیلی به کار گروهی در صنعت عشق می ورزید و تولید را تجلی کار گروهی می پندارید. درست است؟
بله در طول سی سال خدمت در صنعت این سرزمین، همواره بر این باور بدم که تولید خوب، عبادت ا ست. یک تولیدکننده خوب باید در کنار تولید محصولات کامل و باکیفیت که اساسا ماموریت فطری و ذاتی وی تلقی شده و استمرار حیاتش به این مولفه بستگی دارد، برنامه تولید خود را چنان تنظیم کند که امکان دسترسی دائمی تمامی لایه های اجتماعی نیازمند به آن محصول مهیا باشد. نگاه صرفا سودنگرانه به فرآیند تولید در صنعت؛ نگاهی یک سونگرانه است. در این عرصه، تولید و فروش محصولات غذایی تنها یک داد و ستد ساده به شمار نمی روند. بلکه نتیجه فعالیت توام صنعتی و تجاری تولیدکنندگان، در گستره ای فراگیر به خانه یکایک شهروندان نفوذ می کند و در عمق وجود آنها رخنه می نماید. پس در صنعت، توجه به اخلاقیات و پای بندی به اصول اخلاقی و انسانی، در خور توجه زیادی است.
معتقدم یک صنعتگر باید در گام نخست یک مدیر باتدبیر باشد. مدیری که بتواند فضای کاری را بشناسد، نیازهای جامعه را درک کند، توانایی راهبری و هدایت داشته باشد و از همه مهم تر بتواند خصوصیات و شرایط کار گروهی را درک کرده و به آن پایبند باشند. کار در صنعت به هیچ وجه حرفه ای انفرادی و فردمحورانه نیست.
مدیر تولیدی، با تکیه بر اصول حاکم بر تحقیق و توسعه، روندی دائمی در افزایش کارایی و بهره وری را با استفاده از منابع مالی، انسانی و مواد اولیه به کار می بندد و محصول خود را ارایه می کند.
یک صنعتگر موفق باید یک مدیر یک رهبر و یک هماهنگ کننده قوی باشد. به نظر من نیروی کار متخصص در سرزمین ما کم نیست. ولی این صنعتگر است که باید بتواند به آنها اعتماد کند.
جوانان بسیاری داریم که تحصیلات دانشگاهی دارند. از دیدگاه تئوری آموزش دیده اند، اما نتوانسته اند دانش خود را با تجربه عملی درآمیخته و مجرب شوند. من از بدو ورودم به صنعت تلاش کردم این فرصت را برای جوانان علاقه مند و آماده برای فعالیت همه جانبه، فراهم کنم. زیرا خود من هم روزی جوان بودم و اگر اعتمادی به من نمی شد، قطعا امکان بروز توانایی را هم به دست نمی آوردم.
من معتقدم، کارخانه نباید فقط بارانداز جرم باشد، باید فضایی باشد که فکر و اندیشه هم در آن وارد شده، به روی کار بیاید و زنده تر شود. جرم و کلا، به خودی خود ارزش ندارند. اما در صورت عجین شدن آن باویایی ذهن و علم، تجلی می یابند و ارزش آنها دوصد افزون می گردد. برخلاف تصور، سرمایه یک نهاد تولیدی، پول نیست. ماشین آلات هم حداکثر ۱۰ درصد سهم دارند. اما مهم ترین سرمایه، وجود گروهی از جوانان مشتاق است که با مدیریتی خوب، تعهد و همت والا، کارآفرینی را آغاز می کنند.
*امروزه در اغلب صنایع داخلی به خصوص در صنایع غذایی ایران، رقابت سختی وجود دارد. نظر شما درباره این رقابت و تاثیر آن بر تولید داخلی چیست؟
بنده به وجود این رقابت اعتقاد دارم و آن را سرچشمه تمام پیروزی ها می دانم. اساسا وجود یک یا چند رقیب باعث خواهد شد نهاد صنعتی و تولیدی کار خود را بهتر انجام دهد. رقیب توانمند، معلم واقعی است، او راهنمای قوی است که انگیزه های زیادی را برای تولیدکننده به وجود می آورد.
با وجود رقیب است که ارکان تحقیق و توسعه تقویت می شود، کیفیت بالاتر می رود و در نهایت حقوق مصرف کننده رعایت می شود. در هر نوع فعالیت تولیدی و خدماتی، وجود رقابت یک عامل مهم کلیدی در پیشبرد و ارتقای سطح کیفی و کمی خدمات تلقی می شود. از این نظر، رقیب دیگر عنصر اخلال گر در بقاء سازمانی نیست. بلکه به عنوان یک نیروی محرک بسیار قدرتمند و راهنمای صادق، سبب می شود، ضمن خودیابی و بازیابی سایر رقبا، نحوه و کیفیت ارایه محصول و خدمات به صورت دائمی مورد بازبینی و مهندسی مجدد قرار گیرد.»
*یکی دیگر از موارد مهم در تولید و باز هم به خصوص در منابع غذایی که با سلامتی مصرف کنندگان نسبت مستقیم دارد، بحث حقوق مصرف کننده است. نظر شما در این باره چیست؟
اگر قرار باشد تولیدی انجام گیرد و اگر قرار باشد عبادتی صورت پذیرد، پس چگونه می توان به رضایت مصرف کننده، تمایلی نداشت؟ اساس مفهوم تولید، مقدس است. از این رو که تولیدکننده به جای ورود به چرخه اقتصادی غیرمولد، با ایجاد گردش اقتصادی مولد و پویا، ضمن تامین بخشی از نیازهای جامعه، ارزش افزوده ای را برای کشور فراهم می آورد. ارمغانی که تمامی آحاد جامعه را دربر می گیرد.
پس به طور فطری، جامعه در برابر تولید، حقوقی دارد که صرفا این حقوق منوط به گروه مشتری نخواهد بود. هریک از صاحبان صنعت، در برابر جامعه مکلفند هم به مشتری مستقیم احترام بگذارند و او را در انتخابی آگاهانه و هوشمندانه یاری داده و هم اعتبار و ارزش جامعه را افزایش دهند. بدین لحاظ رعایت حقوق مصرف کننده ایمان می خواهد؛ ایمانی واقعی و نهادینه شده.
گفتوگو با بابک بختیاری؛ موسس شرکت آیسپک |
بابک بختیاری، مدیر فروشگاههای زنجیرهای آیس پک و ابداع کنندهی این محصول میباشد که پساز گذشت دو سال با ایجاد صد و بیست شعبه، هم اکنون به عنوان جوانترین کارآفرین کشور بهشمار میرود. او از سنین پایین، همیشه به دنیال کار و پیشرفت در زمینههای مختلف بوده که اغلب با مشکلهای متعددی روبهرو شده است. اما پس از پشت سر گذاشتن شکستها، کسب تجربههای جدید، مطالعههای گسترده و الگوبرداری از تجربههای افراد موفق جهان، هم اکنون جوانترین و موفقترینکارآفرین ایرانی ست.
از چه زمانی و با چه میزان پشتوانهای مالی، شروع به کار در زمینه فروش ایس پک کردید؟
دو سال پیش آیس پک برای اولین بار کار خود آغاز کرد و قبل از این زمان، محصولی مشابه آن درجهان دیده نشده است. پشتوانهی مالی من نیز بدهی در حدود سیصد میلیون تومان بوده است.
به اعتقاد شما برای ایجاد کارآفرینی، ذهن خلاق مهمتر است یا پشتوانهی مالی؟
در اصل، ذهن خلاق سازندهی پول است ولی نمیتوان گفت تنها با پول و داشتن پشتوانهی مالی، میتوان ثروتمند شد چرا که خیلیها با ذهن خلاقشان توانستهاند ثروتمند شوند.
اقدام به تولید آیس پک چطور به ذهن شما خطور کرد؟
از کودکی، داشتن یک سیستم فروشگاههای زنجیرهای را دوست داشتم و به طور مداوم، این کار راپیگیری میکردم. مطالعه خاطرههای بزرگان در این شیوه کاری، برایم جذاب بود. ابتدا تصمیم بهراهاندازی کافی شاپهای زنجیرهای داشتم و سپس به فکر ارائه محصولهای یک کافی شاپ به نوعیدیگر، با کیفیت بهتر و شیوهای تازه افتادم و ایدهی آیس پک در آن زمان در ذهنم جرقه زد. عاملموفقیت در کسب و کار، ارائهی محصولها به نوعی دیگر اما به شکل نوین است که در آیس پک نیزشاهد آن هستید.
با توجه به تجربهها و گاهی شکستهای بزرگ و کوچکتان در زندگی، فکر میکنید چه عاملی درایجاد کارآفرینی میتواند مؤثر باشد؟
درواقع، شکستهای من که به آنها شکستهای طلایی میگویم، هر کداک یک تجربهی تازه به مندادهاند که عامل اصلی موفقیتم شده است. در اصل، تجربه ثابت کرده است که در بیشتر وقتها،شکست، عامل پیروزی و حرکتهای بعدی است و هر چه شکستهای ما بیشتر شود، موفقیتهای مابزرگ تر خواهد شد. به قول استاد مطهری انسان باید همیشه طوری زندگی کند که انگار برای باردوم، زندگی را شروع کرده است یعنی همیشه باید از شکستهایمان برای بهبودی و موفقیت درکارهای بعدی استفاده کنیم.
از تأثیرهای کارآفرینی در جامعه برای مان بگویید؟
به تازگی دانشکدهی کارآفرینی تأسیس شده که بسیار خوب است و باعث پیشرفت و رونق اقتصادیجامعه میشود. من هم گاهی وقتها به آن دانشکده سر میزنم.
با توجه به کارهای قبلی شما و شراکت با افراد مختلف در زمینه کارهای متفاوت، به نظر شما کارآفرینی به شکل انفرادی برای شما قابل قبولتر است یا همراه با یک شریک؟
در حقیقت شریک خوب، یک نعمت است من در هر قسمت کارم، شریکی را انتخاب کردهام و سعیمیکنم در انتخاب آن، خوب دقت کنم اما تصمیم گیرنده نهایی در کارها، خودم هستم.
به نظر شما چند درصد حرکت یک کارآفرین، به طور قطع، منجر به جهانی شدن ایده و کار اوخواهد شد؟
این مساله بستگی به تخیل و باور یک کارآفرین دارد. اگر جهانی شدن کار یک کارآفرین، جزو تخیلاتاو باشد و تحقق آن از پیش در ذهنش شکل بگیرد، صد درصد آن کار، جهانی میشود.
برنامهریزی از پیش تعیین شده و جامع در کار یک کارآفرین، مؤثر تر است یا پیشتکار؟
هر دو گزینه، موثرند. در کل برای ایجاد یک کار نوین، نیازمند ۵ گزینه هستیم که به ترتیب شامل مواردزیر میباشند : ۱ ـ تخیل و رویا پردازی ۲ ـ باور خود کارآفرین در به انجام رساندن یک حرکت و تصمیم گیری قطعی(که خود، یکی از محصولهای باور است) ۳ ـ برنامهریزی کامل ۴ ـ شروع به کار و تلاش ۵ ـ هدف
برای رسیدن به چنین موفقیتی، آیا مطالعهای خاص داشتید یا از فکرها و ایدههای دیگراناستفاده کردید؟
من همیشه در زمینههای مختلف مدیریت، مثبت اندیشی و … مطالعه میکردم ضمن این که استفاده ازایدهی دیگران هم در کارم بسیار مؤثر بوده است. هر انسانی میتواند از ایدههای نوین تجربههایدیگران استفاده کند و با در کنار هم قرار دادن آنها، خود یک ایدهای جدید و بیمانند بسازد.
فکر میکنید وجود یک رقیب در زمینه کاری تان، سدی برزگ برای جهانی شدن کارتان است؟
هرگز رقیب، یک انگیزه برای تلاش بیشتر، رقابت سالمتر و بهبود روندکاری میباشد. البته گفتنی استکه برخی با اسمهای مشابه یک شرکت موفق شروع به کار میکنند و آنان نه تنها رقیب نیستند بلکه بهاقتصاد کارآفرین نیز ضرر وارد میکنند.
آیا شما از روز اول و ابتدای کار میدانستید کارتان این قدر گسترش خواهد یافت و تا چه اندازهمیخواهید کارتان را گسترش دهید؟
من از روز اول، سیستم را طوری طراحی کردم که گسترش پیدا کند و از همان ابتدا، قصد داشتم که اینسیستم زنجیرهای در تمام دنیا گسترش پیدا کند. ما هنوز در ابتدای راه هستیم و حتی همیشه این راگفتهام که ما هیچ چیزی کمتر از کشورهای دیگر نداریم و من برای اثبات حرفم، میخواهم سیستمآیس پک را به عنوان بزرگترین سیستم زنجیرهای دنیا مطرح کنم.
با توجه به این نکته که شما به جهانی شدن آیس پک فکر میکنید، در طی روز، چقدر از وقت تانبه این مساله معطوف میشود؟
در تمام لحظهها به این فکر میکنم که آیس پک چگونه جهانی شود و در تمام دنیا، یک ایرانی بتواندهم پای کشورهای موفق جهان، حرکت کند و رقیب آنان باشد.
تا چه حد به ریسک پذیری که یکی از عاملهای مهم کارآفرینی است، اعتقاد دارید؟
شروع کسب وکار با هر میزان سرمایهگذاری، نیازمند ریسک است و بدون ریسک، سرمایهگذاریبیمعنا خواهد شد پس در واقع، ریسک پذیری همیشه همراه یک کارآفرین است.
به عنوان سؤال آخر، چقدر به این باور رسیدهاید که الگوبرداری از کار شما توسط دیگران،میتواند در رشد صنعت و اقتصاد کشور موثر باشد؟
موفقیت مانند تمامی علمها در جهان، یک فرمول دارد و الگوبرداری، یکی از قسمتهای این فرمول استو من معتقدم (البته براساس تجربههای روان شناسان بزرگ) الگوبرداری، عامل تلاش دیگران استپس همان طور که من در کار خودم از دیگران الگو گرفتهام، دیگران هم میتوانند از ابداع آیس پکالگوبرداری کنند تا به هدفشان برسند و موفق باشند.
زندگینامه جمیله صادقی؛ بنیانگذار شرکت تاکسی سرویس زنان در ایران |
جمیله صادقی در ۱۳۳۷ در شهر کرج و در خانوادهای ۱۰ نفره متولد شد. پدرش «علی اصغر صادقی» کشاورز بود. زمانی که وی ۱۳ ساله شد، پدر او را مباشر مالی خود کرد. هوش و استعداد و پشتکارش باعث شده بود تا پدر رسیدگی به وضعیت حقوقی ۱۵ کارگر و بارنامه های محصولاتی را که هر روز به میدان ترهبار ارسال می شدند به او بسپارد. او در ۱۸ سالگی ازدواج کرد.
همسرداری، خانهداری، تحصیل و یک سال بعد هم بچه داری. زمان تولد فرزند دومش با پولی که پسانداز کرده بود ماشین بافتنی خرید و برای رزمندگان لباس بافت.
۲۴ بهار را گذرانده بود که با جدیت همیشگیاش توانست وارد حوزه علمیه فاطمیه شود. آن زمان همسرش نیز دانشجو و شغلش تدریس بود. زمانی که بچه ها کمی از آب و گل درآمدند، تصمیم گرفت کار بیرون از خانه را شروع کند. ابتدا مسئول کتابخانه دارالعلوم فاطمیه کرج شد، اما در مدت کوتاهی به دلیل صداقت و توانایی اجرایی بالا و فعالیتهای مؤثرش، از او برای مسئولیت مرکز آموزش و مرکز هنری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی کرج دعوت شد. جسارت او در کارها و قدرت کلامش باعث شد تا این بار فرمانداری کرج از او دعوت به همکاری کند. سمتش در آنجا دبیری امور کمیسیون بانوان کرج بود و در کنار آن حکم مشاور فرماندار کرج نیز به او تفویض شد. در کنار مسئولیتهای جدید، مدیرعامل کانون فرهنگی زنان کرج شد. برخورد با زنانی که هر روز به او مراجعه میکردند و تحقیق در مورد مشکلات زنان در زندان، او را به فکر انداخت که باید برای زنانی که هیچ مهارتی ندارند، سنی از آنها گذشته و نمیتوانند جذب بازار کار دولتی شوند یا سرپرستی ندارند تا خرجشان را بدهد کاری انجام دهد.
بهمن ماه سال ۱۳۸۰ بود که فکر تأسیس تاکسی سرویس ویژه زنان به ذهن صادقی رسید. از آنجا که خود راننده خوبی بود، میدانست میتواند از این توانمندی زنان استفاده بهینه کند. تصمیم قاطع او همه را به تکاپو انداخت که آیا یک زن میتواند یک شرکت حملونقل با رانندههای زن داشته باشد. در همان ابتدای کار، همسرش تأکید کرد که مانع کارش نمیشود، اما به او هیچ کمک مادی و معنوی نخواهد کرد. ابتدا برایش سخت بود، اما همین انگیزهای شد تا برای اثبات تواناییهای زنان قطعیتر تصمیم بگیرد. با قرض و وام مکان مناسبی اجاره کرد و بعد از رانندگان زن که مایل به همکاری بودند، با داشتن شرایط مد نظرش دعوت به همکاری کرد.
ماهها دوندگی و ایستادگی کرد. کتابهای قانونی را برای اثبات حقش که او هم میتواند مدیریت شرکت حملونقل ویژه بانوان را داشته باشد، زیر و رو کرد. بالاخره توانست مجوز اولین تاکسی سرویس زنان در ایران را بگیرد. تاکسی سرویس «یاس» از سازمان تاکسیرانی کرج حدود ۳۰ دستگاه تاکسی برای رانندگان زن تهیه کرد. زمانی که سازمان اتوبوسرانی کرج خبر واگذاری چند دستگاه اتوبوس را به بخش خصوصی داد، با پولی که در اختیار داشت ۱۰ دستگاه اتوبوس خرید و آنها را در اختیار زنان قرار داد. جمیله صادقی در حال حاضر مشغول راهاندازی حملونقل برونشهری و برونمرزی ویژه بانوان است. اولین تعمیرگاه اتومبیل با کارکنان زن نیز در حال احداث است. خبر اولین تاکسی سرویس زنان با مدیریت یک زن در ایران توجه بسیاری کشورهای را جلب کرد. خبرنگاران و روزنامهنگاران بیش از ۱۵ کشور جهان برای تهیه فیلم و گزارش به ایران آمدند. خبر اولین زنی که در ایران دست به ابتکاری جالب و ایدهای بزرگ زده است در رسانههای امریکا، کره جنوبی، کره شمالی، ترکیه، فرانسه، ایتالیا، ژاپن و… پخش شد.
زندگینامه عباس برزگر – کارآفرین
۱۳۹۶-۰۱-۱۹
لطفا به این مطلب رای دهید
[رای ها : ۱۲۲ امتیاز : ۴٫۳]عباس برزگر مرد میلیاردر روستای بزم شیراز
عباس برزگر جوان روستایی که روزگاری با دستفروشی و دوره گردی در شهر شیراز زندگی خود را سپری میکرد، اینک نبوغ هنر و آوازه کارش پای خارجی ها را به روستای زادگاهش نیز کشانده است. با وجود این که خبر تازه نیست اما همچنان جذاب است و میان افراد مختلف دست به دست می گردد. داستان دقیقاً مانند فیلم هاست. از آن دست داستان هایی که در عرض یکشب وضع مالی یک نفر را تکان میدهد و او را به سوپرمیلیاردر کشور تبدیل می کند.
زندگینامه عباس برزگر
عباس برزگر و روستایش که حالا با نام دهکده توریستی عباس بزرگر شناخته می شود، این روزها شهرت جهانی پیدا کرده اند و اکثر گردشگران خارجی در سفر به ایران تلاش می کنند تا به عباس برزگر گردشگری سر بزنند. او در گفتگویی، فراز و نشیب زندگی اش را توضیح داده و از خاطراتی گفته که سبب شد او به یکی از ملیارد ایران تبدیل شود.
کارآفرین میلیارد دلاری ایران کارش را از دستفروشی و درآمد روزانه سه هزار تومان شروع کرده است. او تنها ٣٨ سال دارد و درآمدزایی چشمگیرش با یک اتفاق معجزه آسا استارت خورده است. “عباس برزگر” متولد و ساکن یک روستای بسیار کوچک به نام “بزم” شهرستان بوانات در استان فارس می باشد.
روستایی که نه خیلی حاصلخیز است و نه دارای جاذبه خاصی است، اما عباس برزگر با موقعیت شناسی درست توانسته در کتاب راهنمای گردشگری یونسکو، عنوان شگفت انگیزترین تجربه گردشگری ایران را از آن خود کند.
عباس برزگر در یک شب بارانی دو گردشگر آلمانی را به خانه فقیرانه خود میهمان و از آنها با دمپختک و ترشی لیته پذیرایی میکند. میهمانان خارجی عباس با پذیرایی صمیمانه و بی ریای او دو روز تمام به سبک روستاییان ایرانی زندگی می کنند و گویا این تجربه منحصربه فرد آنقدر برایشان جذاب بوده است که به سرعت این موضوع را رسانه ای می کنند و عباس برزگر را با انبوهی میهمان ناخوانده از آن سوی مرزها مواجه می کنند.
هوشمندی عباس برزگر برای بهره برداری از این اتفاق، به سرعت او را شهره عام و خاص کرد و شبکه های تلویزیونی از سراسر جهان کارآفرین روستایی ایران را روی آنتن خود قرار می دادند. عباس حالا علاوه بر دهکده توریستی اش در تدارک یک تور عشایری با ١۵ هزار سیاه چادر است. تور عشایری او تا سال ٩۵ رزرو شده بود و کارشناسان می گویند این تورها میتواند درآمدزایی عباس برزگر را به اندازه تمام صادرات نفت کشور برساند.
عباس برزگر کارآفرین میلیارد دلاری ایران
عباس برزگر با بزرگان طایفه های قشقایی و بختیاری به توافق رسیده است تا میهمانان خارجی را در سیاه چادرهایشان بپذیرند و هر خانواده عشایری در ازای پذیرایی از میهمانان درصدی از هزینه اقامت مسافران را دریافت کند. حالا شهرت عباس برزگر به اندازه ای رسیده است که تمام ظرفیت هتل منحصر به فردش در ٣۶۵ روز سال اشغال میشود.
یونسکو در کتاب راهنمای گردشگری خود، تور عشایری عباس برزگر را به عنوان شگفت انگیزترین تجربه گردشگری در ایران معرفی کرده است و مسافران خارجی تا آخر سال ٩۵ تمام سیاه چادرهایش را رزرو کرده بودند.
در حال حاضر هزینه هر شب اقامت در دهکده گردشگری او چیزی حدود ٣ میلیون تومان است. کارشناسان صنعت گردشگری می گویند اگر او بتواند استانداردهای هتل خاص و منحصر به فردش را ارتقاء دهد به راحتی میتواند درآمد خودش را به عنوان یکی از گرانقیمت ترین هتل های خاورمیانه و جهان افزایش دهد.
در حال حاضر هتل برج العرب دوبی گرانقیمت ترین هتل خاورمیانه به شمار می آید، هزینه اقامت در این هتل شبی ١٩ هزار دلار است و تنها برای ورود به آن حدود ٢٠ دلار دریافت میشود. گرانترین هتل جهان هتل رویال ژنو است که برای هر شب اقامت ۵٣ هزار دلار دریافت می کند. در توکیو نیز هتلی با عنوان سوئیت ریاست جمهوری که یک هتل خاص محسوب میشود شبی ٢۵ هزار دلار قیمت دارد. زهرا استادی، کارشناس گردشگری میگوید اگر هزینه اقامت در دهکده عباس برزگر نصف قیمت گرانترین هتل خاورمیانه و حتی کمتر باشدخواهد توانست معادل کل صادرات نفت کشور درآمد داشته باشد. با این حساب اگر او به ازای هر شب اقامت در ١۵ هزار سیاه چادر حدود ١٠ هزار دلار دریافت کند تنها در یک روز سال حدود ١۵٠ میلیون دلار درآمد خواهد داشت. این درآمد در یک سال به حدود ۵۴ میلیارد دلار می رسد که معادل درآمد نفتی ایران است.
گردشگران خارجی زندگی عشایر ایران را تجربه می کنند او این روزها مشغول آموزش خانواده های عشایری برای پذیرایی از میهمانان خارجی می باشد. عباس برزگر می گوید ١٠٠ نفر از جوانان خانواده های عشایر زبان انگلیسی آموخته اند تا بتوانند به راحتی با میهمانان ارتباط برقرار کنند. آنها قرار است میهمانان خود را به تماشا و تجربه تمام روزمرگی های زندگی ایل قشقایی و بختیاری ببرند. میهمانان از دامنه های کوه بالا خواهند رفت و همراه با دختران جوان گیاهان دارویی می چینند. با چوپانان به صحرا رفته و در کنار آنها غذا می خورند. به سوگواریها و جشن های عشایری دعوت میشوند. شبانه و در سکوت کوهستان به پیرمردهای نی انبان و سرنا نواز گوش می دهند و کنار دارهای زمینی گلیم و گبه نشسته و بر تارهای آن گره می زنند. قصه های جن و پری کهنسالان ایل و تجربه های شگفت انگیزشان از مواجهه با طبیعت را گوش میدهند و باورهایشان درباره تولد یک نوزاد جدید و رسوماتشان تماشا می کنند.
عباس برزگر می گوید،بیشتر مسافرانش از اسپانیا، پرتغال و لهستان آمدند و او درحال حاضر همان ٧٠٠ یورو برای هر شب اقامت در مجموعه اش را دریافت می کند. او می گوید: تا ۵ سال آینده کیفیت ها را با نظر کارشناسان بین المللی بالا خواهم برد و قیمت ها افزایشی نخواهد داشت.
اشتغال زایی عباس برزگر برای بیشتر از ٢۵ هزار نفر
عباس برزگر پیش از این برای نه هزار نفر از ساکنان روستای بزم شهرستان بوانات استان فارس اشتغال ایجاد کرده است و حالا پانزده هزار خانواده دیگر در درآمد و کسب و کار وی شریک می باشند. عباس برزگر به می گوید: تمام درآمدها به طور عادلانه بین مجموعه ام تقسیم میشود. از تمام صاحبان مشاغل و کالاها به طور مساوی خرید میکنم و آنها به این شیوه من احترام می گذارند و باکیفیت ترین کالاها را برای پذیرایی از میهمانانم آماده می کنند. مجموعه بزرگ وی قدرشناس حسن نیت او هستند. روستاییان فقیر دهکده نه چندان حاصلخیز بزم حالا با کارآفرینی نمونه عباس برزگر و خانواده اش چند برابر گذشته درآمد دارند و مجموعه موفقی تشکیل داده اند.
راز موفقیت عباس برزگر :میهمانانم را فریب نمی دهم
عباس برزگر می گوید: کار خاصی انجام ندادم تنها گردشگران خارجی را مانند اقوام و فامیل خودم در خانه پذیرایی کرده ام، با غذاهای محلی خودمان، چای آتشی، ماست و پنیر گوسفندی. البته میهمانان هم توقع زیادی نداشتند تنها می خواستند چند روز زندگی روستایی در ایران را تجربه کنند. من میهمانانم را به تماشای علف چینی و میوه چینی روستاییان میبردم، در عروسی ها و حنابندان های روستایی میهمان میکردم و به شب نشینی های هم ولایتی هایم کنار آتش دعوت می کردم. با آنها سیب زمینی کباب شده و چای آتشی می خوردم. گاهی هم میهمانانم با من شیر می دوشیدند و کشک درست می کردند اما این تمام کاری نیست که خانواده من انجام می دهند.
عباس برزگر می گوید: من با میهمانانم صادق هستم و هیچ وقت نخواستم آنها را فریب بدهم یا چند برابر قیمت واقعی چیزی را به آنها بفروشم. صنایع دستی و تمام سوغات روستایی که در فروشگاهم گذاشته ام برای مشتریان ایرانی و خارجی فقط یک قیمت دارد. من از ناآگاهی آنها نسبت به بازار ایران و قیمت هایش سواستفاده نکرده و نمیکنم. او می گوید: برای غذای میهمانانش سنگ تمام می گذارد.
تمام غذاها از باکیفیت ترین و مرغوب ترین مواد اولیه محلی و روستایی تهیه می شدند. میهمانانش در دفتر یادگاری هتلش نوشته اند «احساس می کنند در کنار خانواده خود زندگی می کنند.» و این تفاوت اساسی کسب و کار عباس برزگر با دیگرانی است که اعتماد مشتریان خود را خدشه دار می کنند.
گفتگو با بابک بختیاری کارآفرین نمونه و خالق آیس پک
“آیس پک” واژهای است که از سال ۱۳۸۶ به فرهنگ لغات ایران وارد شد و به سرعت توانست در ذهن مردم به کلمهای آشنا تبدیل شود. شاید بسیاری ازطرفداران بستنیهای آیسپک به یاد نیاورند از چه زمانی اولین بار طعم آن را چشیدهاند اما خاطره راهاندازی این برند برای کسی که در اوج ورشکستگی به فکر طعم ترکیب بستنی و میوه افتاده بود، خاطرهای روشن است.
بابک بختیاری کارآفرین نمونه و خالق آیس پک
بابک بختیاری که کارش را از مسافرکشی با پیکان و در خیابانهای شلوغ تهران شروع کرد و در سال ۱۳۸۷ به عنوان کارآفرین برتر انتخاب شد، امروز از مسوولان و نمایندگانی که با شعار حمایت از کارآفرینان میآیند اما بعدا تمام وعده هایشان را فراموش میکنند گله دارد. وی که یک بار طعم ورشکستگی را چشیده میگوید قوانین ایران از مالکان و سرمایهداران حمایت میکند و این نگاه باید به صورت ریشه ای از سوی قانونگذاران تغییر کند تا کارآفرینان و کسانی که زندگی خود را در راه یک صنعت یا تجارت سرمایهگذاری میکنند با تصمیم مالکان به ورطه ورشکستگی نیفتند.
مغازههای فروش آیس پک نه تنها در ایران پاتوق بسیاری محسوب میشوند بلکه شعبههای آیس پک در کشورهای هند، امارات، کویت و مالزی نیز تاسیس شده است و به عنوان برندی ایرانی فعالیت میکند. اما بستنیهای شل میوهای پایان ایدهپردازی این کارآفرین نیست بلکه وی می گوید برنامه هایی جهت برندسازی بیشتر در آینده دارد و می خواهد کارش را نه تنها در صنعت غذایی بلکه در صنایع دیگر نیز پیش ببرد.
مشروح گفتوگو با بابک بختیاری، کارآفرین نمونه ملی و صاحب برند آیس پک را در این مصاحبه بخوانید.
شما بارها گفتهاید که از نقطه صفر شروع به کار کردهاید. کارتان را از چه زمانی شروع کردید و اولین بار چه شغلی را انتخاب کردید؟
برعکس خیلی از آدمها که فکر میکنند همیشه در ایران یا هر جای دیگر باید با ثروت، رانت یا پشتوانه پدری پیشرفت کنند، من برعکس فکر میکردم و نمیخواستم از فامیل کمک بگیرم یا به کسی رو بیندازم. دلم میخواست خودم شروع کنم و این شاید یک مشخصه فردی باشد.
در دورانی که خیلی بیپول بودم و حتی پول کافی برای رفتن به دانشگاه نداشتم، باز هم به کسی رو نمیانداختم و بعضی از راهها را پیاده و یا با اتوبوس می رفتم. هیچ وقت کار را عار نمیدانستم و شاید الان یکی از عمده مشکلات جوانان ما این باشد که نمیخواهند تن به هر کاری بدهند، در صورتی که باید بدانند در هر مقطعی کاری که انجام دهند قرار نیست کاری باشد که تا آخر عمر انجام میدهند بلکه کاری است که با آن شروع میکنند.
شاید خیلیها فکر میکنند در خانوادهای زندگی میکنند که کار کردن در رستوران برایشان افت دارد یا مطابق با تحصیلاتشان نیست اما به نظر من اگر کسی بخواهد صاحب یک رستوران زنجیرهای شود باید از آشپزی و گارسونی در رستورانها شروع کند. مهم این است که افراد بخواهند به این بزرگی برسند و این طرز تفکر که بخواهند تا آخر عمر گارسون بمانند و یا در یک شغل در جا بزنند تفکر غلطی است.
باید همیشه به این فکر کنیم که می خواهیم به جاهای بالاتری برسیم و من همیشه این طور فکر می کردم و همین الان هم می خواهم به جایگاههای بالاتری برسم. هرگز برایم مهم نبود که یک روزی مسافرکشی می کردم اما همان زمان هم می دانستم که قرار نیست تا آخر عمر مسافرکش بمانم بلکه می دانستم می خواهم کسب و کار بزرگی را شروع کنم و دنبال سرمایه اولیه آن بودم.
پدرم پیش از ورود من به دانشگاه ورشکسته شده بود. وی که کارش ساختمان سازی بود، زمانی با جوازهای شهرداری دچار مشکل شد و باعث شد ورشکسته شود. بچه که بودم وضع مالی خوبی داشتیم اما بعد همه چیز را از دست دادیم. این امر به من انگیزه داد که دوباره همه چیزهای از دست داده را بدست بیاورم؛ اگر وضع ما خوب بود، من هیچ وقت وارد این مسیر نمی شدم و فکر میکنم این لطف خداوند بود چون اعتقاد دارم سختیها است که انسانها را میسازد و اگر سختی نباشد آسایش معنایی ندارد.
کار خودم را از دوران دانشجویی شروع کردم، زمانی که پول کافی برای خرید پیکان جمع و با آن مسافرکشی کردم. بعد از یک مدت فکر کردم بیایم و یک رستوران افتتاح کنم بنابراین پیکان را فروختم و با یک نفر شریک شدم که بتوانم الباقی هزینهها را بپردازم. افتتاح رستوران تجربه اولم بود و هنوز خیلی چیزها را تجربه نکرده بودم. دوران خاک خوری رستوران باعث شد که نتوانم آن را اداره کنم و رستوران بدهی بالا آورد.
رستوران مثل یک نوزاد بود که باید یک مدت هزینه تبلیغات و سایر هزینههای آن را از جیب می پرداختیم اما ما این هزینهها را محاسبه نکرده بودیم، بنابراین بعد از یک سال پولی که جمع کرده بودم و تمام سرمایهام تبدیل به بدهی شد. بعد تصمیم گرفتم دنبال کاری بروم که دوران خاک خوریاش پایین باشد یا اصلا نداشته باشد. بنابراین فکر کار در بوفه مدارس به ذهنم رسید. چرا که نه نیاز به هزینه زیاد و دکور داشت و نه سرمایه می خواست. دوران خاک خوری نیز نداشت و همین امر باعث شد که کار در بوفه را انتخاب کنم و به اولین سود زندگیام رسیدم.
در آن زمان حدود ۲۰ سال داشتم و پس از چشیدن طعم شکست در اداره رستوران این امر حکم پیروزی را برایم داشت. تابستان شد و چون مدارس و بوفهها تعطیل شده بود و من هم نمی توانستم بیکار بنشینم. پدرم پیشنهاد داد یکسری لوازم اداری که در خانه داشتیم را بفروشم، قبل از این کار سه بوفه داشتم و داشتن سه بوفه طعم زنجیرهای بودن را به من داده بود و این همان نقطهای بود که بعدا در زندگیام تبدیل به خطی شد که آن را ادامه دادم.
پس ازاین که لوازم اداری پدرم را فروختم، متوجه شدم این لوازم بازار خریدار خوبی دارد، بنابراین شروع به خرید و فروش لوازم دسته دوم اداری کردم و در روزنامه آگهی خرید زدم و متوجه شدم که با هر خرید و فروش میتوانم سود خوبی را به دست بیاورم. اگر روزی یک یا دو قطعه لوازم اداری خرید و فروش میکردم، روزی ۵۰۰ هزار تومان کاسب بودم که برای آن موقع سود زیادی بود و بیشتر از سود ۵۰ هزار تومانی بود که از طریق بوفهها به دست می آوردم، بنابراین کار در بوفه را رها کردم و به کار خرید و فروش لوازم دسته دوم اداری ادامه دادم.
بعد از آن بود که به فکر تاسیس یک مرکز میزهای کامپیوتری روبروی پارک ساعی تهران افتادم، چون در آن زمان مردم دنبال میز کامپیوتر بودند و من در مرکز میزهای کامپیوتری از هر کارخانهای یک میز کامپیوتر گذاشتم، بنابراین ایده راهاندازی آن مرکز نیز ایده من بود.
در ابتدا برای راهاندازی این مرکز سرمایه اولیه را نداشتم بنابراین با یک نفر دیگر مشارکت کردم. سپس در روزنامه آگهی کردم که نمایشگاه و فروشگاه دائمی میزهای کامپیوتر به زودی افتتاح خواهد شد و از تولیدکنندگان دعوت می شود نمونه میزهای خود را ارسال کنند. این ارسال نمونه باعث شد یک دفعه متوجه شوم همین طور میز برایمان می فرستند بدون آن که پولی بپردازیم و بنابراین تبدیل به نماینده فروش کل کارخانههای میزسازی با یک مجموعه قوی از میزهای کامپیوتر شدم.
ایده من در آن زمان این بود که این مراکز میز کامپیوتر را زنجیرهای کنم و در هر شهری یک کلکسیون از میزهای کامپیوتر داشته باشم. همیشه برای خودم ایدهسازی می کردم و همیشه می خواستم در کارهایی که شروع می کنم به اوج برسم و در آن محدودیت نداشته باشم.
آن موقع میخواستم تعداد فروشگاههایم کل کشور را تسخیر کند و فروش میز کامپیوتر در کشور در دست من باشد. در واقع دیگران تولید کنند تا من بفروشم.
به این ترتیب من سال ۱۳۷۵ وارد دانشگاه شدم، سال ۱۳۷۷ شروع به مسافرکشی کردم، سال ۱۳۷۸ بوفهها را راه انداختم و از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳ کار لوازم اداری را پی گرفتم.
بعد از مدتی شریکم در کار فروش میزهای کامپیوتر حاضر نشد مغازه را به من تحویل بدهد زیرا وی مالک مغازه بود و من مستاجر. پس ازاین که کار رونق پیدا کرد وی حاضر به تحویل ملک نبود و همان موقع بود که فهمیدم باید کار خودم را محکمتر کنم و مرکز میزهای کامپیوتر برای من بند محکمی نبود چراکه ملک آن به شخص دیگری تعلق داشت. با این که راهاندازی این مرکز ایده من بود اما ملک آن مال من نبود و آنها بعد از من کار را ادامه دادند.
همان دوره با دوره ورشکستگی خودم مقارن شد. در سال ۱۳۸۳ برای من ورشکستگی پیش آمد، در آن زمان دیدم کارم بزرگ شده است در حالی که منبع مالیام قطع شده است.
مقداری دارایی داشتم اما نمی توانستم همه آن را برای بدهیهایم به پول نقد تبدیل کنم زیرا بدهیهایم بیشتر از داراییهایم بود. بازی به جایی رسید که تصمیم گرفتم این شکست را بپذیرم. آدمها باید گاهی اوقات شجاعت داشته باشند و وقتی به یک بحران دچار می شوند با روشهای غلط راه را ادامه ندهند. ادامه بعضی از کسب و کارها باعث منفی شدن سود آدم میشود.
من این فشار را تحمل کردم اما حاضر نشدم پول نزول کنم. تبعات قبول ورشکستگی این بود که طلبکارانم تحمل نکردند و حکم جلبم را گرفتند و من مجبور شدم عقب نشینی استراتژیک انجام دهم و فرار کردم. اما بالاخره مرا دستگیر کردند. وقتی دستگیرم کردند طلبکاران متوجه شدند پولی در بساط نیست و ماندن من در زندان برای آنها فایدهای ندارد.
با درخواست من و پولی که از طریق همان مرکز خرید به من رسیده بود، ۳۰ میلیون سهم خود را دریافت کردم و آن را بین طلبکاران تقسیم کردم تا راضی شوند از زندان بیرون بیایم تا کار کنم و بقیه بدهیهایم را بپردازم. چند ماه در زندان بودم و بعد از آن بیرون آمدم و کار لوازم اداری را از سر گرفتم ولی این بار بدون هیچ اعتبار و سرمایهای.
در آن زمان به فکر یک ایده جدید افتادم و احساس می کردم که به اندازه لازم تجربه کسب کرده ام از نظر دیگران فردی ورشکسته به حساب میآمدم ولی از نظر خودم خیلی قوی شده بودم و این احساس برای من مهم بود. افرادی که الان شکست خوردهاند یا تجربه شکست داشتهاند باید خود را قوی بدانند و به شکست خودم افتخار کنند.تمام افرادی که پیروز می شوند آن قدر شکست خورده اند که به پیروزی برسند.
چه زمانی به فکر ایده راه اندازی برند آیس پک افتادید؟
در دوران ورشکستگی بود که آیس پک را طراحی کردم. طراحی این برند مصادف بود با بحران ورشکستگیام. در آن بحران این ایده زاییده شد و من طبق معمول دنبال آرزوهای خودم بودم.
نام آیس پک از کجا آمده است؟
آیس پک برندی است که در واقع به بستنی می خورد چون در برندسازی باید کلماتی را به کار ببرید که مفهوم را برساند. آیس که به واژه بستنی شبیه است و پک هم مشتری را یاد بسته بندی خاص این بستنی میاندازد. تلفیق این دو واژه این برند را ساخت. اسم آیس پک نیز ایده خودم بود. چون می خواستیم جهانی شویم چنین اسمی را انتخاب کردیم که برند را در دنیا صادر کنیم.
این اطمینان که آیس پک می تواند جهانی شود از کجا به وجود آمده بود؟
از اول مطمئن بودیم که می توانیم به مرحله صادرات آیس پک برسیم. چون هر کاری میکنم از همان ابتدا ایده بزرگی در ذهن دارم. باور داشتم که آیس پک در ایران مورد استقبال قرار میگیرد. زمانی انسان می تواند به باورهای خود اعتماد کند که جهان بینیاش افزایش پیدا کند. چون به اندازه کافی در این مورد تحقیق کرده بودم و آگاهی داشتم مطمئن بودم ایده آیس پک در ایران مورد استقبال قرار می گیرد.
آن قدر ضرر کرده بودم که دیگر در این کارها یک آدم معمولی به حساب نمیآمدم و سراسر تجربه داشتم. تا به حال در هر کشوری آیس پک را ارائه دادهایم برای مردم جالب بوده است. این بازی بستنی با میوه ابتکار من بوده است. بستنی را همه جای دنیا با قاشق می خورند. کسی بستنی را شل نکرده بود.
پس از طراحی آیس پک و انتخاب اسم آن چون در ایران لازم بود اسم فارسی حتما استفاده شود برای آیس پک معنی فارسی پیدا کردم که همان قورباغه مایوس میشود که یک اسم دو پهلو بود و می توانستیم از آن هم در صادرات استفاده کنیم و هم در ایران به عنوان یک کلمه فارسی. آیس یعنی یاس و ناامیدی و پک هم که معنای قورباغه میدهد و از این طریق توانستیم مجوز وزارت ارشاد را برای تابلو زدن بگیریم.
اولین شعبه آیس پک را چطور راه اندازی کردید؟ در واقع داستان آیس پک از کجا شروع شد؟
اولین شعبه آیس پک را با پولی که قرض گرفته بودم تاسیس کردم. تاسیس اولین شعبه ۱۰ میلیون تومان هزینه داشت و این در حالی بود که از قبل هم ۳۰۰ میلیون تومان بدهی داشتم. من باخته بودم و گفتم بگذار یک قرض دیگر هم از کسی که نمی دانست من بدهی دارم، به تمام بدهیهایم اضافه شود. پس از افتتاح اولین شعبه استقبال مردم آن قدر زیاد بود که در عرض شش ماه ۱۲۰ شعبه دیگر در سراسر کشور از آیس پک را افتتاح کردیم. بعد از آن به دوبی رفتم و در آنجا شعبات آیس پک را افتتاح کردم و بعد از آن شعبهها را به کویت گسترش دادم و این ابتدای مسیرم برای جهانی شدن بود.
سرمایه هنگفتی برای راه اندازی ۱۲۰ شعبه مورد نیاز است؟ این سرمایه چطور تنها در عرض شش ماه تامین شد؟
کار زنجیرهای کار کردن در همه جای دنیا مرسوم است، درحالی که در ایران چندان طرفدار نداشت و بستنی در ایران سیستم زنجیرهای نداشت. زنجیرهای کار کردن کمک میکند که پیشرفت سریعتر اتفاق بیفتد. چون سرمایه گذاری از سرمایه دیگران صورت می گیرد. در واقع کسانی که شعبه می گیرند سرمایهگذار هستند و بعد کسی که ایده اولیه را دارد میتواند بابت دکور، اسم برند، هزینهها، دستگاهها، راه اندازی، مواد اولیه و خیلی از موارد دیگر پول بگیرد.
برندهایی که آمریکا راهاندازی کرده همین بازی را میکند. هر کشوری که نمایندگی راه اندازی برندهای آمریکایی را می گیرد باید مواد اولیه را از کمپانی مادر خریداری کند. به این صورت صادرات اتفاق می افتد و درصد بالایی از صادرات آمریکا – می توان گفت نزدیک به ۷۰ درصد صادرات این کشور – از همین طریق اتفاق می افتد. این صادرات همیشگی است و هیچ گاه متوقف نمیشود. شعبهها قرارداد دارند و همیشه باید مواد اولیهشان از کمپانی مادر خریداری کنند.
در یک مقطعی شعبات آیس پک به طور ناگهانی زیاد و سپس این روند متوقف شد. دلیل این امر چه بود؟
در ابتدای راهاندازی آیسپک هنوز دنبال مجوز نرفته بودم اما وقتی تعداد شعبات آیس پک به ۱۲۰ شعبه رسید از ما خواستند که از این به بعد استعلام بگیریم و دنبال مجوز برویم. همین امر باعث شد روند شعبه زدن کند و در نهایت متوقف شود.
برخی شعبههای آیس پک نیز زمانی پلمپ شد؟
بله، یک سری از شعبههای آیس پک نیز پلمپ شد و بعد ازمدتی توانستیم آنها را بازگشایی کنیم. روند مجوز گرفتن، گسترش شعبههای آیس پک را کند کرد. سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸ روند شعبه زدن کند شد و از آن به بعد دوباره شروع به زدن شعبههای آیس پک کردیم. بعد از گرفتن مجوزها به ما اعلام کردند که حق نداریم شعبه آیس پک اضافه کنیم و برای هر شعبه باید استعلام بگیریم و مجوز دریافت کنیم که مجوزها شامل مجوز اماکن، وزارت ارشاد، وزارت بهداشت و برخی سازمانهای دیگر میشود.
بعد از آن هم بحث شعبههای تقلبی پیش آمد و ما در واقع درگیر بحثهای حاشیهای شدیم. فکر می کنم بیش از یک اتاق پرونده برای دوندگیهای مربوط به آیس پک دارم. بعد از آن که توانستیم مجوزها را بگیریم شعبههای آیس پک را گسترش دادیم.
بعد از آن هم برند سالسا را برای محصول ماست و بستنی افتتاح کردیم که آن هم زنجیرهای شد و در حال حاضر نیز دو برند غذایی چلوش و ستارگان شاندیز را افتتاح کردیم. با این دو برند مجموعه ما کاملتر شد. استقبال از سالسا نیز موفق بود البته ایده ماست بستنی یک ایده جهانی بود. این بستنی بستنی سالمی است که بدون شکر ساخته میشود و در واقع سالسا رقیب آیس پک است.
شما طرحی را نیز برای تاسیس رستورانهای زنجیرهای در کشور دارید. کمی درباره این طرحهایتان هم توضیح دهید.
در حال حاضر طرح رستورانهای زنجیرهای مانند چلوش را پیگیری می کنیم و من می خواهم این برند را راه اندازی کنم. تفاوت آن با رستورانهای غذای ایرانی دیگر این خواهد بود که کیفیت بالاتری را ارائه میدهد. چلوشت قرار است بیشتر حالت تحویل تلفنی داشته باشد.
بسیاری از رستورانهای ایرانی که به صورت زنجیرهای نیز فعالیت می کنند ادعای داشتن کیفیت بالاتر ازدیگر رستورانها را دارند. از طرف دیگر با توجه به اینکه آیس پک بر اساس یک ایده خلاقانه راه اندازی شده بود. آیا رستورانهای زنجیرهای شما نیز قرار است ابتکاری را در ارائه غذاها به کار ببرد؟
فکر میکنم اگر هر کسی یکبار از غذای چلوش استفاده کند می تواند معنی کیفیت را بفهمد و آن را مقایسه کند. قرار است کیفیت و بسته بندی آن نیز بسیار متفاوت باشد. اولین شعبه چلوش را در حال حاضر راه اندازی کردیم و کسانی که از ما غذا می گیرند زنگ می زنند و از کیفیت آن تعریف می کنند. قیمت، کیفیت و حجم این غذا متفاوت است.
شما علاوه بر چلوش ایده راه اندازی رستوران های زنجیره ای دیگری نیز با نام ستارگان غذایی شاندیز دارید. درباره این ایده نیز کمی توضیح دهید.
اولین شعبه این رستوران نیز راه اندازی شده است و دو شعبه دیگر آن نیز در دست راه اندازی است. در این رستوران غذای محلی شهر شاندیز ارائه میشود ولی با مدل ستارگان شاندیز. کشور ما در هر شهر غذاهای سنتی خود را دارد و من تصمیم گرفتم تمام برندهایی که می سازم برندهای ایرانی باشد تا بتوانیم غذای محلی مان را به تمام دنیا صادر کنیم تا در هر کشوری یک شعبه بزنیم.
چقدر ایده جهانی کردن غذاهای ایرانی را ایده ای عملی می دانید؟
به نظرم این ایده کاملا عملیاتی است. چرا که آمریکا هم توانسته برندهایی مثل مک دونالد را جهانی کند و ما می توانیم غذای ایرانی را به همه جای دنیا بفرستیم.
مسائلی وجود دارد که ما در ایران گریبان گیر آن هستیم. بعد از این که ما در کشور کارآفرینی می کنیم و افراد زیادی را مشغول به کار می کنیم و بار بیکاری را از دوش جامعه برمی داریم، هزینهای که به دوش دولت است برداشته میشود و این افراد بیکار به افراد درآمدزا تبدیل میشوند. از طرف دیگر همه کسانی هم که می خواهند در کشور به یک مقامی برسند همیشه از کارآفرینی مایه می گذارند و از آن دم می زنند. همه این نمایندگان از حوزه کارآفرینی به نفع خودشان شعار میدهند. سوال من این است که همه این افراد برای حوزه کارآفرینی به غیر از شعار چه کار کردهاند.
سوال من این است که آیا به همان اندازهای که در این حوزه شعار داده اند در عمل این راستا حمایت کردهاند یا نه؟ به نظر من شعار و عمل باید با هم همخوانی داشته باشد، زیرا اگر این هم خوانی وجود نداشته باشد آن فرد به مردم بدهکار است.
یکی از مهمترین پشتوانههای یک کارآفرین نقدینگی و سرمایه مالی است. به عنوان یک کارآفرین وضعیت را در این زمینه چطور ارزیابی می کنید؟
اعتقاد من این نیست که کارآفرینان فقط به دنبال سود مالی هستند بلکه بحثهای دیگری نیز در این زمینه دخیل است که شامل بحثهای مالی، قانون گذاری، گرفتن مجوز، همکاری دولتیها میشود. گاهی همکاری دولتیها در حد یک نامه می تواند فشار را از روی یک کارآفرین بردارد. یکی از اعتقادات من این است که باید فرهنگ جامعه این موج کلی را عوض کند و هر مسوولی بداند که وقتی با یک کارآفرین همکاری می کند در حال جهاد اقتصادی است.
تخلف برخی مسوولان باعث ایجاد این حس منفی شده است زیرا به عده محدودی وام و رانت بدون حساب و کتاب دادهاند و این عدالت نیست. عدهای متخلف دولتی با وامهایی که پرداخت کردهاند جو جامعه را نسبت به کارآفرین بد کردهاند. لازم است به تمام کارآفرینان وامهای بدون بهره یا بهره کم داده شود. هیچ کارآفرینی پول بدون عوض نمی خواهد اما نباید بهره وامها به صورتی باشد که کارآفرین احساس کند پول نزول گرفته است.
نمایندگان مجلس باید قوانینی را راجع به بانکها تصویب کنند که کارآفرین به تعداد افرادی که کار بوجود آورده است از دولت طلبکار شود و دولت با وام بدون بهره با بازپرداخت این بدهی را پرداخت کند.
دولت باید به اندازه هزینههای کارآفرین برای کارمندانش وام بدون بهره و درازمدت پرداخت کند. این امر باعث می شود که کارآفرینی توسعه پیدا کند. نمایندگان مجلس باید یک بسته اقتصادی کارآفرینی مناسب ایجاد کنند. این حق کارآفرینان است چرا که باری را از دوش دولت برمی دارند.
از طرف دیگر بانکها میخواهند به صورت مطلق پولشان سرمایهگذاری کنند در صورتی که در کشورهایی که در آنها تعداد محدودی بانک وجود دارد و مجوز بانک به صورت محدود صادر می شود، بانکداری تبدیل به یک رانت شده است و در کشور ما هم برخی بانکها تبدیل به یک بنگاههای خصوصی قوی شدهاند که خودشان از مجوز بانک استفاده میکنند و بهره بالایی از مردم می گیرند. این بهره ها را درآمد زیادی به بانکها داده است.
حداقل نمایندگان مجلس باید افرادی را که مجوز بانک از جمهوری اسلامی میگیرند موظف کنند بخشی از سودشان را که به خاطر داشتن مجوز به دست آوردهاند به صنعتگران و کارآفرینان وام بدون بهره بدهند. اگر هر بانکی موظف باشد ۰٫۰۱ از سودش را وام بدون بهره بدهد وضعیت کارآفرینی بهتر میشود.
آیا گذاشتن پروانه برند به عنوان وثیقه وام که در دنیا امری رایج است در ایران نیز امکان پذیر است؟
نمایندگان مجلس باید روی این امر نظارت کنند و آن را به قانون تبدیل کنند تا صاحبان برند بتوانند برند را که یک سرمایه ملی است وثیقه وام قرار دهند. نمی دانم چطور در ایران به این فکر نیفتادند و برندها به عنوان یک سرمایه ملی باید بدون قیمت است؟ هیچ مرجع ارزشگذاری برای برند در ایران وجود ندارد. اگر برند ارزشگذاری شود بانک می تواند آن را به راحتی به عنوان وثیقه قبول کند.
آیا ارزشگذاری برند کار دشواری است؟
ارزش گذاری برند واقعا کار دشواری نیست و در دنیا در حال انجام است. در همه جای دنیا برندها قیمت دارند.
تا به حال اقدامی برای ارزشگذاری برند خود انجام دادهاید؟
هنوز برای ارزشگذاری برند اقدام نکردهام چرا که در ایران هنوز این قضیه جدی گرفته نشده است و به نظر من این قضیه نیازمند مطالعه است و از جمله قوانینی است که باید نمایندگان مجلس بهآن ورود پیدا کنند.
کسب و کار در ایران از طریق مغازهها انجام میشود و خروجی تمام تولید به فروشگاهها میرود. آیا در ایران امنیت برای کسی وجود دارد که مغازه اجاره کند و بعد از این که کارش رونق پیدا کرد مالک وی را بیرون نکند؟ باید این امنیت برای کسی که می خواهد زندگیاش را بگذارد و یک مغازه را اجاره کند به وجود بیاید.
سوال مستقیم من از نمایندگان مجلس این است که آیا به نظرشان این قانون اجاره سرمایه داران و مالکین حمایت نمیکند و آیا این امر با شعارهای جمهوری اسلامی مطابقت دارد؟ هر طور فکر کنید جواب خیر است. در خیلی از کشورهای دنیا مالک حق ندارد مستاجر را به هیچ عنوان بیرون کند مگر این که مستاجر اجاره ملک را پرداخت نکند، این قانون درباره ملک مسکونی نیست چرا که در آنجا ارزش افزودهای ایجاد نشده اما در املاک تجاری فردی که در آن کار می کند در املاک ارزش افزوده ایجاد کرده است.
حق سرقفلی در قوانین ایران چقدر از مغازهداران در مقابل مالکین حمایت می کند؟
حق سرقفلی به صورت فعلی اشتباه است، حق سرقفلی زمانی ایجاد میشود که فرد کسب و کاری را راه اندازی کرده است. هیچ جای دنیا مالک قبل از راه اندازی کسب و کار از مستاجر نمی تواند حق سرقفلی بگیرد بلکه مالک فقط ملکش را اجاره میدهد و حق سرقفلی بعدا ایجاد میشود.
بحث تجاری بحثی است که در گذشته قوانین مربوط به آن درست بود؛ قبل از انقلاب اسلامی کسی که در یک مغازه کار می کرد برایش حق کسب و کار ایجاد می شد و مالک اجارهاش را به نرخ روز می گرفت. بنابراین مالک نمیتوانست مستاجر مغازهدار را بیرون کند مگر این که مالک بخواهد خود در آن مغازه کار کند و به مغازهاش نیاز داشته باشد که در آن صورت نیز حق ندارد شغل قبلی را ادامه دهد.
بنابراین با قوانین فعلی امنیت کسب و کار در ایران وجود ندارد. چرا که بعد از یک سال که شخص در یک مغازه کسب و کاری را راه انداخته است، مالک می تواند اجاره اش را تا هر اندازه که می خواهد بالا ببرد و یا مغازه از فرد بگیرد که این امر امنیت اقتصادی را کاهش می دهد.
خواهش من از نمایندگان مجلس این است که کارآفرینان و حقوق آنها را جدی بگیرند و با آنها جلسه بگذارند. هیچ نماینده مجلسی تا به حال سراغ من به عنوان یک کارآفرین نیامده است.
موانع قانونی یکی از موانع ایجاد کارآفرینی است. ایجاد این همه اتحادیه باعث شده است کار دشوار شود زیرا اتحادیهها گلایه خودشان رقیب کسانی هستند که در یک کسب و کار فعالیت می کنند. وجود این همه اتحادیه در شغلهای مختلف اشتباه است. وقتی که یک کارخانهدار جنس را به صورت آزاد خریداری می کند و اجاره بالا می پردازد، دیگر قیمتگذاری معنا ندارد بلکه باید قیمتها در یک فضای رقابتی تعیین شود. البته حل این مشکلات نیازمند قانونگذاری است و ربطی به شرایط کشور ما ندارد زیرا در کشور ما برندهای خارجی فعالیت نمی کنند و شرایط برای راه اندازی کسب وکارها مناسب است.
فکر می کنم که ما کارآفرینان خودمان نیز دست به کار شدهایم تا پیشنهاداتمان را به جامعه بدهیم تا هر کسی در هر سمتی است از این پیشنهادات استفاده کند. کارآفرینان در حال راه اندازی یک سایت هستند که به صورت خصوصی بتوانیم پیشنهاداتمان را در اختیار جامعه بگذاریم.
آیا قرار نیست این اتحادیه شکل رسمی به خود بگیرد؟
اتحادیهای قابل تشکیل در این زمینه نیست بلکه به صورت آزاد و بدون هیچ قید و بندی جلساتمان را تشکیل میدهیم. در صورتی که بخواهیم یک تشکل راه اندازی کنیم دوباره باید برویم و از دولت مجوز بگیریم ولی ما یک سایتی را می خواهیم راه اندازی کنیم و در فضای مجازی پیشنهادات و انتقادات خود را اعلام می کنیم تا مسوولان نیز بتوانند راهکاری در این زمینه داشته باشند.
شما سمینارهایی هم درباره نحوه دستیابیتان به این موفقیت برگزار میکنید. کمی هم درباره این سمینارها توضیح دهید.
زمانی که به دنبال کسب موفقیت بودم فکر می کردم موفقیت یک فرمول است و کسانی به آن رسیدهاند در حال حاضر سمینارهایی را برگزار می کنم تا تما تجربیاتم را در اختیار دیگران بگذارم.
سایتی به نام کتابفام در این زمینه وجود دارد که زمان سمینارها را اعلام می کند. در ماه حدود دو سمینار در صدا و سیما برگزار می کند و علاوه بر آن در دانشگاه ها نیز سخنرانی دارند. مخاطبان ما از نوجوانان تا افراد مسن هست.
لزوما نمی خواهم تا آخر در زمینه برندسازی در مواد غذایی پیش بروم بلکه به تازگی برندسازی را یاد گرفته ام و به نظر خودم تازه در این راه شروع کرده ام و می خواهم با این تجربیات در بقیه حوزهها نیز پیش بروم.
به عنوان شخصی که در زندگی تجربیان زیادی کسب کرده و توانسته پیشرفت کند چه توصیهای به کسانی دارید که میخواهند در این راه قدم بگذارند؟
به کسانی که تا الان زیاد شکست خوردهاند تبریک میگویم زیرا به پیروزی نزدیک شدهاند؛ آن ها نباید خود را شکست خورده ببینند بلکه تجربه کافی بدست آوردهاند. می خواهم به جوانان بگویم که به آرزوهایشان فکر کنند نه به نداشتههایشان و در راه آرزوهایشان پیش بروند. رمز موفقیت در کارآفرینی تفکر مثبت است.
محمد زهرهوند یکی از جوانان روستای شهید از توابع شهرستان خنداب با الگو گرفتن از اقتصاد مقاومتی توانسته است با فعالیت در زمینه پرورش قارچ گامی موثر در راستای اقتصاد مقاومی بردارد.این جوان با انگیزه با پشتکار و همت خود توانسته یک کارگاه تولید پرورش قارچ در محل سکونت خود ایجاد کرده و بخشی از نیاز شهرستان خود به محصول قارچ را تأمین کند.
اهمیت فعالیت کارآفرینان در جامعهای که با ریسک همراه است بر هیچ کس پوشیده نیست، یکی از این افراد «محمد زهرهوند» جوان ۳۱ ساله است که به عنوان یکی از کارآفرینان در تولید قارچ شناخته شده است.
ایده پرورش قارچ از کجا به ذهن شما رسید؟
مدتی بود بیکار بودم و درآمد کافی برای گذران امور زندگی نداشتم، همه جا سراغ کار رفتم و مدتی به کارهای مختلف مشغول بودم، اما هیچ کدام از کارها ثبات لازم را نداشتند و نمیتوانستم برای درآمد زندگی خود برنامهریزی کنم.
طی صحبت با یکی از دوستانم متوجه شدم بسیج سازندگی به افراد جویای کار در زمینه تولید تسهیلات پرداخت میکند، پس از پرس و جو و علاقهای که به کار کشاورزی داشتم، تصمیم گرفتم در امر تولید قارچ به فعالیت بپردازم.
تحقیقات لازم در این زمینه را آغاز و با شرکت در کلاسهای آموزشی جهاد کشاورزی و بسیج سازندگی آموزشهای لازم را فرا گرفتم.
چون تجربه کافی برای تولید قارچ در مقیاس انبوه را نداشتم، تصمیم گرفتم در ابتدای کار در فضای کوچکی دست به تولید بزنم، این بود که در سال ۹۳ بخشی از فضای منزل مسکونیمان که حدود ۶۰ متر بود را به عنوان سالن در نظر گرفتم و نسبت به آماده سازی آن به عنوان کارگاه تولید قارچ اقدام کردم.
بعد از اینکه سالن را نظر شرایط آماده کردم، از سازمان بسیج سازندگی درخواست وام کردم، که خوشبختانه در اسرع وقت با این تسهیلات موافقت و موفق شدم سرمایه اولیه مورد نیاز را فراهم کنم.
در فاز اول ۳۰ میلیون تومان از بسیج سازندگی تسهیلات دریافت کردم، چون مکان کارگاه از خودم بود، برای اجاره کارگاه نیاز به سرمایه چندانی نداشتم و توانستم با تسهیلاتی که دریافت کردم و سرمایه اندکی که داشتم مواد اولیه مورد نیاز اعم از قفسه، کمپوست و خاک و دستگاههای مورد نیاز را خریداری و به امر تولید بپردازم و خوشبختانه بعد از گذشت یک سال با پشتکار و تلاش کوشش فراوان توانستم سالن ۶۰ متری را با ساخت و ساز گسترش داده به چهار سالن صد متری توسعه دهم، به طوری که هم اکنون بخش عمدهای از محل سکونتم به کارگاه اختصاص پیدا کرده است.
هم اکنون تولید قارچ را در چه میزان فضا انجام میدهید؟
در حال حاضر در سه سالن به صورت دائم و در یک سالن به صورت موقت تولید صورت میگیرد، کل فضای سالن ۱۰۰ متر است، در هر سالن سه طبقه ۴۰۰ بلوکی به تولید قارچ اختصاص پیدا کرده که به زودی تعداد طبقات را به پنج طبقه ۷۰۰ بلوکی افزایش خواهم داد.
البته برای توسعه کار و افزایش فضای کارگاه ۳۰ میلیون تسهیلات دیگر از بانک درخواست کردم.
میزان تولید قارچ کارگاه چه میزان است؟
میزان تولید قارچ به صورت ثابت نیست و روزانه متغیر است، اما در کارگاه فعلی در هر دوره دو تن محصول برداشت میکنیم، به طور میانگین هر بلوک کمپوست ۵ تن محصول میدهد، قارچ در دوره ۶۰ روزه برداشت میشود.
در واقع کمپوست متشکل از موادی همچون کاه و کلش، کود مرغ و بذر گندم است که پس از ریشه زدن گندم و پوشیده شدن آن با خاک، یک شک دمایی به آن وارد شده و در نهایت قارچ تولید میشود.
اخیراً میزان استقبال خانوادهها از مصرف قارچ افزایش یافته و این محصول جایگاه خود را در سبد غذایی خانوادهها باز کرده است، که باید در زمینه مصرف فرهنگسازی بیشتری صورت گیرد.
برای چند نفر شغل ایجاد کردهاید؟
با توجه به میزان حقوق و دستمزد و وضعیت اقتصادی نامناسب مجبور به استفاده کمتر از نیروی کاری هستیم تا این کار برایم صرفه اقتصادی داشته باشد، با این حال برای ۵ نفر شغل ایجاد کردهام که سه نفر ثابت و دو نفر در زمان بارگیری و برداشت محصول با ما همکاری میکنند.
هزینه تولید برای کشت قارچ در مقایسه با سود آن چگونه است؟
اگر هزینههای کارگر، مواد اولیه و سایر هزینهها را کنار بگذاریم در هر دوره پرورش حدود ۲٫۵ میلیون سود کسب میکنیم.
در حال حاضر بازار فروش زیاد مناسب نیست، قیمت هر کیلو قارچ با توجه به وضعیت بازار در فصول مختلف متغییر است، به طور مثال در زمستان میزان مصرف بیشتر است و هر کیلو قارچ تا ۶ هزار تومان نیز به فروش میرسد، اما در فصل تابستان بین ۳ هزار و ۵۰۰ و تا ۴ هزار تومان است، البته به کیفیت محصول نیز بستگی دارد و هرچه از کیفیت بیشتری برخوردار باشد با قیمت بالاتری به فروش میرسد.
در حال حاضر هر کیلوگرم کمپوست با قیمت ۵۷۰ تومان خریداری میشود که با توجه به حجم ۶٫۵ تنی مورد نیاز رقم بالایی است، که اگر این میزان کاهش یابد، هزینههای تولید و در نتیجه قیمت نهایی محصول کاهش و به دنبال آن استقبال مردم افزایش مییابد.
در صورتی که هزینههای تولید کاهش یابد میتوانم نسبت به گسترش فضای تولید خود و همچنین ایجاد شغل بیشتر اقدام کنم که امیدواریم این مهم تحقق یابد.
کار پرورش قارچ با چه سختیهایی همراه است؟
کارگاه پرورش قارچ هیچ تفاوتی با پادگان نظامی ندارد، تولید قارچ تابع مقررات و نظم خاصی است که این نظم و انضباط بی شباهت به پادگانهای نظامی نیست.
بهداشت کارگاه پرورش قارچ همچون بهداشت اتاق عمل از اهمیت ویژه و بالایی برخوردار است و حتی از بیش از اتاق عمل رعایت بهداشت در این کارگاه باید مد نظر قرار گیرد.
محیط پرورش قارچ محیطی کاملاً بهداشتی و ایزوله است، قاعده و قواعد خاص خود را دارد، تولید با سختیهای خاص خود همراه است، اگر کوچکترین آلودگی به محیط کارگاه وارد شود کل محصول آفت زده و از بین میرود، به همین خاطر نگهداری از قارچ بسیار سخت است و به آموزشهای لازم و ویژهای نیاز دارد.
من روزانه حدود پنج ساعت از وقت خود را در محیط کارگاه سپری میکنم، از اینکه توانستهام ضمن اشتغال برای خود برای چهار نفر دیگر نیز اشتغال ایجاد کنم، احساس خوبی دارم و لذتی که از این کار میبرم را در هیچ شغل دیگری پیدا نخواهم کرد.
با چه مشکلاتی در امر تولید مواجه هستید؟
عدم حمایت از تولید کنندگان، نبود بازار مناسب برای فروش، عدم امکان بستهبندی و سخت بودن اخذ مجوز در این زمینه، وجود دلالها واسطهها که قارچ را با قیمت پایین از تولید کننده خریداری و چندین برابر قیمت به مشتریان میفروشند، نبود سرمایه لازم برای خریداری دستگاههای خشککن و… از مهمترین مشکلاتی است که با آن دست و پنجه نرم میکنیم.
تولید در شرایط فعلی کمی سخت است، اما کشور نیازمند تولیدکنندگانی است که علاوه بر ایجاد اشتغال مانع واردات هر کالایی شوند.
چه توصیهای به افراد جویای کار و علاقهمند به تولید قارچ دارید؟
برخی افراد بدون اطلاعات واقعی و شناخت دقیق از این محصول اقدام به ایجاد کارگاه پرورش قارچ و حتی دریافت تسهیلات بانکی میکنند که در نهایت نه تنها استفادهای نمیبرند، بلکه متضرر نیز میشوند.
برای تولید این محصول باید اطلاعات دقیق به دست آورد و از تجربههای دیگران نیز استفاده کرد تا بتوان به درستی اقدام به تولید کرد.
البته تولید قارچ به دقت زیادی نیاز دارد به ویژه تأمین رطوبت و شوک گرمایی آن اهمیت بسیاری دارد در غیر این صورت محصول رشد نخواهد کرد و برداشت آن به صرف نخواهد بود.
از سویی در کشور ما سود واقعی به دست تولیدکنندگان نمیرسد و برخی واسطهها بیشتر از تولیدکنندگان سود میبرند، البته نبود دلال و واسطه نیز به نوعی روند فروش محصول را با اخلال همراه میکند.
قارچ چه خاصیتهای دارد؟
قارچ منبع غنی از پتاسیم بوده و موجب کاهش فشار خون بالا و سکته مغزی میشود، همچنین این ماده در تقویت استخوانها، رفع خستگی پیشگیری از بروز سرطان پروستات نقش به سزایی دارد.
قارچ جایگزین خوبی برای مصرف گوشت قرمز به شمار میرود که با یک مقایسه ساده میتوان به صرفه اقتصادی آن پی برد، زیرا قیمت هر کیلوگرم گوشت قرمز چندین برابر قارچ است.
با توجه به پروتئین بسیار زیاد موجود در قارچ مصرف آن به همه افراد توصیه میشود از سویی با توجه به افزایش تعداد تولید کنندگان قارچ این روزها بهترین محصول با کمترین قیمت به دست مردم میرسد که این خود به نوعی به نفع مصرف کننده نهایی است.
افرادی نیز که تمایل به راهاندازی این کسب و کار را دارند باید در ابتدا تجربههای لازم را به دست آورند سپس به صورت عملی وارد آن شوند در غیر این صورت نتیجه مطلوبی به دست نخواهند آورد.
از مسئولان انتظار داریم نرخ سود تسهیلاتی را که در قالب طرح اقتصاد مقاومتی پرداخت میکنند، کاهش دهند، تا افرادی که در زمینههایی چون پرورش قارچ فعالیت دارند و سود چندانی از فروش نامنظم آن کسب میکنند، با مشکل در باز پرداخت مواجه نشوند.
منبع